گفتـگویی پدرانـه با اردلان تمجیـد مادرانـه؛ بگـو خـب!
پـدرها عـاشق دختـرشان هستـند
بر خلاف ظاهر و کاراکترش در "مادرانه"، بسیار آرام است. دلنشین و با وقار و صبور. وقتی ساعتی را در پشت صحنه سریال نشسته باشی، تازه می توانی بفهمی چقدر روی کارش متمرکز است و با تمام قوا همه انرژی و حواس و زمانش را در اختیار کار قرار می دهد. وقتی گروه مشغول آماده سازی لوکیشن برای پلان یا سکانس بعدی است، گوشه ای می نشیند و در سکوت همه چیز را زیر نظر می گیرد. چشم های رنگی تیزبینی دارد و خودش را وقف اردلان تمجید کرده است.
مهدی سلطانی با نام کامل "مهدی سلطانی سروستانی" کارنامه پرو پیمانی دارد. از آن کارنامه ها که در آن کفه تئاترها به فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی حسابی می چربد و شاید همین است که او را تبدیل به بازیگری کرده که به دل مخاطب ها می نشیند. بازی پخته و سنجیده را از تجربه کرور کرور تئاترهای خوبی که بازی کرده، کسب کرده است. هرچند جزو معدود بازیگرانی است که تحصیلات آکادمیک متناسب با کارش را به صورت کامل طی کرده است.
او دکترای تئاتر از دانشگاه آوینیون (Avingon) فرانسه دارد و لیسانس بازیگری اش را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گرفته است و برای فوق لیسانس، رشته کارگردانی خوانده در دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر؛ فکر نمی کنید همین تحصیلات و تجربیات مختلف، حالا او را آبدیده کرده؟ این روزها مهدی سلطانی دوباره با یک نقش جدی، خشن و مستبد، سر از آنتن شبکه ۳ درآورده است. پیش از این او با بازی در نقش جمیل در سریال "دیوار" خیلی دیده شد. حالا مخاطبان تلویزیونی او را به جمع لژنشینان محبوب شان راه داده اند تا انتظار حضورش را در مجموعه های تلویزیونی بکشند. او در "مادرانه" هم دوباره تماشاگران تلویزیونی را غافلگیر کرده و بازی تاثیرگذاری از خودش به نمایش گذاشته است. با او درباره "اردلان تمجید" حرف زدیم. مردی که "مادرانه" حول و حوش تصمیمات، استبداد، تازه به دوران رسیدگی، کله شقی ها، نگرانی ها و عطوفت ساده اش شکل گرفته است. ترجیح دادیم فضای گفت وگو با مهدی سلطانی هم به همین دلیل پیرامون تجربه "مادرانه" باشد. نتیجه اش پیش رو و پیشکش شماست ...
- نقش اردلان تمجید چقدر شبیه شماست؟ حتی در جزییات به ظاهر بی اهمیت شده که با خودتان بگویید این رفتار او شبیه خودم است؟
شاید در ظاهر امر اردلان تمجید شباهت زیادی به من نداشته باشد ولی به اعتقاد من همه انسان ها به نوعی به هم شبیهاند زیرا عناصری وجود دارد که بدون استثنا در تمام انسان ها مشترک است. فرق نمی کند که از چه رنگ یا نژادی باشیم. این عناصر یا ویژگی ها از اجزای طبیعت بشرند. تنها مقدار و میزانش در انسان ها متغیر و متفاوت است. مثلا همه ما حسادت، جاه طلبی، غرور، خودخواهی، مهربانی، خشونت، وسواس، غیرت و... داریم. تنها مقدارش در ما متفاوت است. کسی که زیاد غرور دارد متکبر می شود. کسی که به جای ۲۰ در صد حسادت ۷۰ در صد این عنصر را داشته باشد، او را به عنوان انسانی حسود می شناسیم و کسی که به جای ۵۰ درصد وسواس تمیزی، تنها شامل ۱۰ در صد باشد، او را شلخته یا کثیف می نامیم.
در واقع هنرپیشه، به وسیله تخیل و تجسم، آنچه را که درون خود دارد، کم و زیاد می کند. از این رو، او دیگر خود واقعی اش نیست و به ظاهر شخص دیگری شده است زیرا با کم و زیاد کردن خصیصه هایش، طبع و در نتیجه کاراکترش را تغییر داده است. بنابراین می توان چنین گفت که هر کسی بر خلاف انگیزه های طبیعی خود عمل کند و ویژگی های طبیعی خود را بیشتر یا کمتر بروز دهد، دیگر خودش نیست. هنرپیشه ای است مشغول بازی. با این تفاسیر ما آدم ها در زندگی روزانه چه مقدار خودمانیم و کجاها بازی می کنیم؟
- نقش پدری که عاشق دخترش است و در عین حال خودش مشکلاتی دارد و به نظر مقصر می رسد، تا حدودی شبیه نقش جمیل در "دیوار" است. در ابتدا نترسیدید که آن کاراکتر تکرار شود؟
میلیون ها پدر هستند که عاشق دخترشان هستند و مشکلاتی هم دارند اما هیچ کدام شان کاملا شبیه هم نیستند. ممکن است با داشتن عناصر مشترک، شباهت هایی با هم داشته باشند اما عناصر غیرمشترک شان موجب تفاوت های شان می شود. فرزندان یک خانواده با اینکه از یک پدر و مادر هستند و در یک خانه بزرگ شده اند اما هر کدام اخلاق و منش متفاوتی دارند.
من سعی می کنم جهان را با چشمان کاراکتری که بازی می کنم ببینم و از آنجا که هر کاراکتری جهان را از زاویه خود می بیند پس کنش و واکنش هایش نسبت به واقعیات پیرامونش متفاوت است. از همین رو "اردلان" مادرانه با "جمیل" دیوار و "پهلوان بهزاد" در مسیر زاینده رود فرق می کند. هر چند به ناگزیر ویژگی های مشترکی هم دارند. به هر حال هر سه از جنس انسان هستند. بنابراین اگر بازیگری بپذیرد که هر انسانی منحصربه فرد است، نباید هراسی از تکرار شدن داشته باشد.
- به دلیل ویژگی های ظاهری تان خصوصا صدای تان نقش آدم های محکم و مستبد روی شما خوب می نشیند. در تئاتر و تلویزیون هم از این دست نقش ها از شما زیاد دیده ایم. این برای شما در ادامه کلیشه ایجاد نمی کند؟
تا الان که اینگونه نبوده است. بازیگران بزرگی داشتیم و داریم که قابلیت های صدایی و فیزیکی خاصی دارند. داشتن این قابلیت ها همواره به عنوان یک امتیاز برایشان در نظر گرفته شده و آنها با استفاده از این ویژگی ها توانسته اند آثار ماندگاری از خود بر جا بگذارند. چهرههایی مثل فردین، وثوقی، ملک مطیعی، شکیبایی، پرستویی، انتظامی، تسلیمی و...؛ در هر صورت، فیلمسازان بر اساس نیازی که دارند، سراغ هنرپیشگانی می روند که بیشترین ویژگی را چه به لحاظ توانایی بدنی و تکنیکال و چه به لحاظ شباهت فیزیکی، با نقش داشته باشند.
این می تواند برای بازیگر هم خوب باشد و هم بد. خوب از این لحاظ که بازیگر نیازی به صرف انرژی مضاعف برای نزدیک شدن به نقش (لااقل از جنبه فیزیکی) ندارد و می تواند بد باشد چون ممکن است بازیگر را به ورطه تکرار بیندازد، تکراری که دیگر برای مخاطب جذابیتی ندارد اما بازیگر به معنای واقعی کلمه، آموخته است که چگونه عمل کند که به ورطه تکرارهای کسل کننده نیفتد. این آموزه ها همان تدبیر، درک و دانش بازیگری است.
- کدام عامل در نوشته سعید نعمت الله بیشتر از همه شما را ترغیب کرد که این نقش را بپذیرید؟
چالش ها، تناقضات و پیچیدگی هایی که در کاراکتر اردلان تمجید وجود داشت.
- تکیه کلام "بگو خب!" چطور ایجاد شد؟ در فیلمنامه بود یا به شکل دیگری خلق شد؟
پیرو گفت وگوهایی که با سعید نعمت الله داشتیم به این نتیجه رسیدیم که این شخصیت می تواند تکیه کلامی هم داشته باشد. از همان نوع که "جمیل" در سریال دیوار داشت (نامه تمام!). مسئله این بود تکیه کلامی که انتخاب می شود باید با شخصیت پردازی "اردلان" همخوانی داشته باشد. از بین مواردی که وجود داشت، "گوشِت با منه؟" و "بگو خوب" این ویژگی ها را داشتند که بالاخره "بگو خوب" توسط سعید به تصویب رسید.
- از گریم و طراحی لباس تان راضی بودید؟ پوشش رسمی شما در اغلب سکانس ها (کت و شلوار) برای شما سخت نبود و معذب تان نمی کرد؟
از گریم راضیم. در رابطه با لباس هم به نظر من طرح و تنوع لباس می توانست بهتر باشد که بنابر دلایلی نشد. به هر حال پوشیدن کت و شلوار در فصل گرم تابستان طاقت فرساست.
- شما که خودتان تدریس می کنید چقدر در طول کار با اشکالات جوان های سریال کنار آمدید یا مانند یک معلم اشتباهات شان را به آنها یادآوری کردید؟ می خواهم بدانم که بعد آموزشی چقدر به بازیگران روبه روی شما کمک می کند؟
اگه کمکی از دستم بر بیاد بدون هیچ دریغی انجام می دهم. گاهی پیش می آید که از من خواسته می شود تا نظرم را بگویم و من صادقانه این کار را می کنم. گاهی هم پیشنهادی دارم که اگر احساس کنم سازنده است، آن را ارائه می دهم. سوای اینها، خودم هم همواره طالب پیشنهادهای خوب هستم.
- قصه گوشی وارونه! داستان آن موبایلی که برعکس گرفتید و سوژه خیلی از سایت ها و روزنامه ها شد چه بود آقای سلطانی؟ این رکورد از شما که معمولا بدون خطا کار را به سرانجام می رسانید بعید نبود؟
معمولا چک کردن این رویدادها بر عهده منشی صحنه و عوامل پشت مانیتور است. هر چند به اعتقاد من این مسئله چندان حائز اهمیت نیست. انسان گاهی در شرایط عصبی و سخت دست به کارهایی می زند که به نظر غیرمعمول می آید. مثلا گاهی افراد سیگاری سیگار را وارونه روشن می کنند، داخل آسانسور هستیم و دگمه همان طبقه را فشار می دهیم، جوراب های مان را لنگه به لنگه می پوشیم، حتی تلفن را وارونه می گیریم! وقتی در شرایط آرام و نرمالی نیستیم از این دست اتفاقات بیشتر می افتد.
این اتفاق را اگر بخواهیم توجیه کنیم می توانیم به حساب عجله و عصبانیت و تمرکز نداشتن اردلان بگذاریم. از طرف دیگر، گوشی را اگر وارونه هم بگیریم بالاخره صدایش قابل شنیدن هست هر چند ضعیف.
- باتوجه به اینکه در "مادرانه" شما قصد ترک دادن اعتیاد دخترتان را داشتید، دوست دارم بدانم که در واقعیت این مسئله برای شما پیش آمده که کسی در اطرافیان یا دوستان و نزدیکان تان باشد که بخواهید او را ترک بدهید یا در درمانش به او کمک کنید؟
نه خوشبختانه تا اکنون پیش نیامده و امیدوارم که هیچ وقت هم پیش نیاید.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0